تاریخ گویای اینست که موقعیت فتنه و زبانه کشیدن شعله های آشوب ، از انسانهای فاقد تحلیل و کم بصیرت تلفات بیشتری می گیرد و آنها را در شرایط رفتارهای هیجانی ،به بحرانهای فکری ورفتاری گوناگونی دچار می کند.
تاریخ اسلام گویای این مدعاست که مقوله فتنه انگیزی و تفرقه افکنی مساله ایست که از صدر اسلام تا کنون جوامع اسلامی را دچار فراز و نشیب تمدنی و تاریخی نموده است. این فتنه ها یکی از ضرورتهای محرک تاریخ به سمت پیشرفتهاست که در جریان پیدایش فتنه ها بسیاری از آرمانهای انسانی که در گذشت زمان به فراموشی سپرده شده به فریادی اعتراض آمیز تبدیل می شود و موجب تحریک احساس حق جویی و حق طلبی انسانها در مقابل باطل می شود.
...................
به طور کلی می توان گفت : تا رویدادهای زندگی انسان قابل تقسیم بر حق و باطل باشد و دو عامل خود طبیعی و خود نفسانی قدرتی برای فعالیت در درون انسان داشته باشد برای ادامه مسیر زندگی،راهی جر عبور از فتنه ها وجود ندارد.
ضابطه کلی موجود در برخی از فتنه ها تحریکاتی است که فرد را در مسیر فعالیت های هیجاناتی سردر گم قرار می دهد که مرکب از حق و باطل است و ضابطه کلی آن به صورت آشوب خود را نشان می دهد.
در این شرایط عدم شناخت صحیح و در هم آمیختن حق و باطل انسان را در موقعیت فتنه انگیز قرار داده و موقعیت آشوب را فراهم می سازد.
رهبران فتنه در این مرحله به دنبال مشروعیت بخشیدن به جریان مورد نظر خویش هستند و عمدتا با قیافه متفکرانه و به نوعی روشنفکرانه سعی در تثبیت امتیازاتی هستند که به زعم خود از اول شکل گیری جریان فتنه به دست آوردند .
<** ادامه مطلب... **>
از این رو باید گفت که پدیده فتنه موقعی بروز می کند که حوادث و و اقعیاتی عامل تحریک آمیز ایجاد هیجان و فعالیت هیجان آمیز در گروه یا عده ای می شود
این موقعیت در طول تاریخ به خصوص از زمان پیدایش اسلام تا کنون با مصادیق مختلفی قابل مشاهده است. نمونه های فراوانی از بروز و شیوع فتنه های آشوبگرانه را می توان در زمان امام علی علیه السلام و نبرد با سه جریان منحرف فتنه ،ناکثین،قاسطین و مارقین ،مشاهده نمود. انگیزه اصلی فتنه آن زمان مقابله با سیر مدیریت تحول ارزشها بعد از کشته شدن عثمان ، توسط امیرمومنان بود . چرا که حرکت علی علیه السلام که به نوعی مهندسی معکوس حرکت از عرفیات خود ساخته اجتماعی به نام دین و حرکت به سمت فضیلتهای فراموش شده اسلامی بود ، منافع فردی و جمعی گروه زیادی را به مخاطره انداخته و آنان را در وضعیت هشدار قرار داده بود. چنانکه امام علیه السلام می فرماید:
(هر گونه امتیازاتی را که بدون علت به افراد و گروهها داد شده است لغو نموده و با شمشیر بران عدالت همه آن اصول ساخته شده را از بین می برم)
با اعلام این تحول افرادی مانند معاویه ،طلحه و زبیر برخاسته و به بهانه خونخواهی عثمان اغراض باطل خود را در هم می آمیزند و با سناریوی پوششی حق طلبی به راه می افتند.
بنابر روایات وارده از ائمه معصو مین نیز آخرالزمان خواستگاه فتنه ها و ابتلائات بیشماری است که انسانها بدان آزموده می شوند و تا موقع ظهور طرفداران حق از باطل جدا می گردند. روایات دامنه بروز و شیوع فتنه گرهای آخرالزمان را فقط در تلاشهای دشمنان خارجی اسلام و دین برای اضمحلال ارزشها و باورداشتهای اسلامی خلاصه نمی کند و به فتنه گری و تفرقه افکنی برخی از عوامل درونی و داخلی شریعت نیز هشدار می دهد،بلکه خطر افرادی را که با پو شش های به ظاهر دینی و تقدس مآبی سعی در اغواگری و ایجاد آشوب و تفرقه در جامعه اسلامی دارند بیشتر گوشزد می نماید.
از جمله این روایات حدیثی است که در کتاب وزین و گرانبهای وسائلالشیعة روایتی از امام رضا علیهالسلام دربارهی "فتنه" آمده است که میفرمایند :
"همانا از کسانی که مدعی مودت ما اهل بیت هستند،1 کسی هست که در فتنهگری، برای شیعیان ما از دجال شدیدتر است .
راوی گفتم: برای چه؟امام فرمودند: به خاطر دوستی با دشمنان ما و دشمنی با دوستانمان. چون چنین شد، حق با باطل آمیخته میشود و مؤمن از منافق بازشناخته نمیشود ."
بر اساس این بیان حضرت، کسانی که مدعی مودت اهل بیت هستند، ممکن است فتنههایی بیافرینند که برای شیعیان واقعی، از فتنهی دجال در آخرالزمان- که از نشانههای نزدیکی ظهور حضرت حجت(عج) است- شدیدتر و دشوارتر باشند. در ادامه دلیل بروز این فتنه، به دوستی گرفتن دشمنان و دشمنی با دوستان اهل بیت- یعنی ارکان دین و ایمان- بیان شده است. این مسئله به نوبهی خود، موجب اختلاط حق و باطل میشود و چهرهی حقیقت را به شبهه میآلاید تا جائیکه مؤمن را نمیتوان از منافق بازشناخت .
در واقع امام(ع) با ذکر ویژگی مهم فتنهگران یعنی دوستی با دشمنان و دشمنی با دوستان، پرده از ترفند آنان برداشته و معیار تشخیص حق و باطل را در فضای شبههناک بیان فرمودهاند. بر این اساس کارآمدترین شاخص در این باره، بصیرت در تمسک به دو اصل "ولایت دوستان و برائت از دشمنان" است که در آموزههای دینی، لازمهی ایمان شمرده شدهاند.
امام رضا علیهالسلام ابتدا به ادعای مودت اهل بیت از سوی فتنهگران بدتر از دجال، اشاره میکنند. چون ظاهرسازی آنها- در حالی که در پشت پرده با دشمنان دوستی میکنند- حقایق را بر کسانی که ولایت نسبت به دوستان و برائت از دشمنان را معیار نمیگیرند، میپوشاند. در چنین شرایطی، فضای فتنه به وجود میآید و دیگر مؤمن از منافق تشخیص داده نمیشود؛ زیرا منافقان خود را مصلح دلسوز مینمایاند. "آن چیزى که مشکل را ایجاد میکند، همان فریب، همان غبارآلودگى فضا و همان چیزى است که در بیان امیرالمؤمنین علیه الصّلاة و السّلام هست: و لکن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث، فیمزجان؛ فهنالک یستولى الشّیطان على اولیائه."
بنابراین دوستی با دشمنان که مبنای آن اعتماد به دشمن است، یکی از علل بروز فتنه- یعنی غبارآلود شدن فضای اذهان عمومی- است. از دیگر ویژکیهای فتنه گران که در این حدیث شریف بدان اشاره شده مساله در هم آمیختگی حق و باطل است که قدرت تشخیص افراد کم بصیرت را محدود تر و فضاسازی تبلیغاتی خوبی را برای فتنه گران مهیا می کند. این رفتار خصوصا در آرایش رسانه ای و تبلیغاتی اصحاب فتنه بسیار دیده می شود که علیرغم واقع نمایی سپاه حق و واقع گرایی جامعه دینی گروهی از بدنه جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد.جلوه این رفتار در زمان رسول خدا در منافقین نمود بسیار زیادی داشت .در کشاکش 23 سال تبلیغ احکام و شعائر اسلامی توظی رسول گرامی اسلام،سنگ اندازیها و تفرقه افکنی ها موانع بسیاری را در جهت تحقق کامل آرمانهای دینی در جامعه اسلامی ایجاد نمود،بعد از رسول خدا نیز فتنه با رویکردها و شگردهای جدیدی پا به عرصه میدان مبارزه با دین گذارد و با سخیف انگاری،تسامح گرایی و پیگیری سیاست فروپاشی از درون در صدد ضربه زدن به دین برآمد،از اینرو ثدرت طلبی و انحصارگرایی اصحاب فتنه کار را به جایی کشانید که بسیاری از اصحاب رسول خدا یا ترور شده و یا به انزوا کشیده شدند و دشمنان اسلام با قبای خلافت و داعیه دین داری به مبارزه با دین برخاستند.جلوه بارز این مساله را می توان در تاریخ خلافت امیرمومنین و امام حسن مجتبی (علیهما السلام )مشاهده نمود.در این روش مسارزه که خلط ظاهری میان مفاهیم حق و باطل صورت می گیرد شگرد دشمنان استفاده نمودن از طرح مذهب عایه مذهب است. در این روش فتنه گران با کلی گویی و مجمل انگاری مفاهیم حق و مغالطه های منطقی و گفتاری ،باطل را به عنوان مصادیق حق معرفی نموده و آنرا از افکار عمومی جامعه مطالبه می کنند ،چنالن که در فتنه سال 88 این مساله به وضوح چشم نواز بود،در این میان رسانه ها و افکار نافذ بیگانگانم به عنوان نقش مکمل وارد شده و بازوی هیجان آفرینی فتنه آفرینان می شوند تا بلکه در میدان آزمون و خطای خویش حق را زمین گیر کنند. در این نبرد طاقت فرسا و عملیاتن روانی در صورتیکه نیروهای حق به روشنگری افکار عمومی و بصیرت افزایی بپردازند،القاء بصیرت دشمن را به انزوا کشانده و تیغ عملیات روانی دشمن را در آمیختن ظاهری حق و باطل ،کند و بی اثر می نماید.
رهبر انقلاب در سخنان مهم که سالها پیش دربارهی تبیین طرح فروپاشی شوروی ایراد فرمودهاند، به خطای تاریخی گورباچف در اعتماد به دشمنان کشورش، اشاره میکنند و مسؤولان جمهوری اسلامی را نیز به عبرتگیری از آن فرامیخوانند.
در این شرایط راهکار برونرفت از فتنه، هوشیاری و بصیرت در تشخیص صحیح حق از باطل و گم نکردن معیارها در فضای آلودهی افکار عمومی است. بصیرت، غبارآلودگى فتنه را از بین میبرد اما اگر بصیرت نبود، ممکن است انسان حتی با نیت خوب، در راه بد قدم گذارد. اگر در جبههى جنگ راه را ندانیم و نقشهخوانى بلد نباشیم، ممکن است در محاصرهی دشمن قرار گیریم. در این شرایط تنها یک قطبنما میتواند به داد انسان برسد. در زندگىِ پیچیدهى اجتماعىِ امروز، میتوان نام این قطبنما را بصیرت گذاشت .
با توجه به متن این روایت، یکی از راههای کسب بصیرت و از بین بردن زمینهی فتنه، اعتماد به دوستان و بدبینی نسبت به دشمنان و رفتار آنان است. رهبر انقلاب در اینباره چنین می فرمایند: "امروز در مقابل نظام جمهورى اسلامى که فعلاً قلهى اسلامطلبى در دنیاى اسلام است، صفوفى قرار گرفتهاند؛ استکبار جهانى در قلب آن صفوف است؛ صهیونیسم در قلب آن صفوف است. اینها به طور صریح، دشمنان خونى اسلامند، پس دشمنان خونى جمهورى اسلامىاند. این شد یک معیار. اگر حرکتى کردیم، کارى کردیم که به نفع این دشمن انجام گرفت، باید بدانیم اگر غافلیم، هوشیار بشویم، بدانیم که داریم راه غلط میرویم. اگر حرکتى کردیم که دیدیم این دشمن را خشمگین میکند، بدانیم که راهمان راهِ درست است... آن چیزى که دشمن را خشمگین میکند، این همان خط درست است. آن چیزى که دشمن را مشعوف میکند، ذوقزده میکند، سعى میکند بر روى او هى تکیه کند؛ در تبلیغات، در سیاستورزى، این آن خط کج است؛ این همان زاویهدارى است."
در جامعهی اسلامی نیز بایسته است که امت اسلامی با حفظ هوشیاری و بصیرت خویش ،با پس ارزه هایی که عمدتا بعد از زمینه های اصلی از بروز تا انحطاط فتنه رخ می نمایاند مقابله نمایند و با تغافل و همسویی ناآگاهانه بخشی از پازل عملیات روانی دشمن را تکمیل نکنند .از این رو بیان ویژگی فتنهگران در کلام امام(ع) در واقع ارائهی درمان و راه علاج هم هست. نخبگانی که در تصمیمسازیها در جامعهی اسلامی مؤثر هستند و کردار آنها بر جهتگیری جامعه تأثیر میگذارد، باید مراقب نزدیک شدن به دشمنان باشند .
رهبر معظم انقلاب علاوه بر اینکه از سالها پیش بر اهمیت توجه به "واکنش دشمن" در برابر "کنش نخبگان" در جامعه تأکید کردهاند،در چند ماه اخیر نیز بر این نگاه راهبردی تأکید ویژهای داشتهاند :
"یک وقت مىبینید ما در داخل جدول و پازلهاى دشمن قرار میگیریم- در پازل، مجموعهاى را کنار هم میچینند، تا یک شکلى از آن در بیاید- تا یکى از این اجزاء را ما تأمین بکنیم. خوب، این خیلى چیز بدى است؛ ما باید سعى کنیم که تأمینکنندهى اجزاء او نباشیم. مثل این جدول حروف متقاطع که وقتى کنار هم گذاشته میشود، یک کلمهاى از تویش در مىآید. دشمن یک جدولى این جورى درست کرده، براى اینکه یک حرفى از تویش در بیاورد؛ چند تا از این حروف را هم ما بگذاریم! این را باید مراقبت کرد؛ بحث سر این است؛ باید جدول دشمن را کامل نکنیم؛ پازل دشمن را کامل نکنیم؛ ببینیم دشمن چه کار دارد میکند و چه کار میخواهد بکند؛ اهداف و حضور واضح او را ببینیم."